Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Prevalence
Kâv z. کاو: مقعر concave konkav concave Ϣiki-En   1.0
Kâvi n. کاوی: مقعری concavity Konkavität concavité     0.0
Kâvdis n. کاودیس: به شکل مقعر syncline Synklinale synclinal Ϣiki-De Ϣiki-Pâ Ϣiki-En   1.0
Kâvoštan -> kâvoš k. کاوشتن: کاوشیدن; کاوش کردن to explore erforschen; explorieren; erkunden explorer   ازآنجاییکه واژه‌یِ کاُوشگر را امروزه داریم, میتوانیم کارواژه‌یِ برساخته‌یِ کاوُشتن را نیز بداریم.

~مهربد
1.0
Vâkâvi n. واکاوی: تحلیل analysis Analyse analyse     0.0
Ânâkâv n. آناکاو: تحلیلگر analyst Analyst; Analytiker analyste Ϣiki-De Ϣiki-De Ϣiki-En   1.0
Šekâvidan -> šekâv k. شکاویدن: نقب زدن to burrow buddeln creuser ϢDict-Pâ _Dehxodâ Ϣiki-En   1.0
Ânâkâvi n. آناکاوی: تحلیل analysis Analyse analyse _Dehxodâ Ϣiki-De Ϣiki-En   1.0
Kandokâv n. کندوکاو: کنکاش explore; dig - - Dehxodâ   0.3
Fozunkâvi n. فزونکاوی: فضولی being nosy - -     1.0
Târxwânidan -> târxwân k. تارخوانیدن: براوز کردن; کاوش کردن to web-browse - -     1.0
Pâlidan -> pâl k. پالیدن: کاوش کردن. تفحص کردن to probe - - Ϣiki-En _Dehxodâ   1.0
Kandokâftan -> kandokâv k. کندوکافتن: کندوکاوی کردن; وررفتن to tinker - - _Dehxodâ Ϣiki-En   1.0
Namâjâm n. نماجام: تلویزیون television Fernsehen télévision   شاید بهتر باشد بجای چسبیدن به چم واژگانی تله‌ویزیون٬ که امروزه دیگر همه جا از راه دور هم نیست ( مانند نشان دادن فیلم های bluray /video/dvd ) با نگرش به کارکرد و ویژگیهای برجسته ی این دستگاه٬ و برداشت از فرهنگ ایران٬ واژه ای درخور برای آن بیابیم.
کاووس شاه دستگاهی شیشه ای داشت بنام جام‌جم یا جام جهان‌نما ( جام= شیشه در پهلوی و در آذری امروز)٬ که گویا دیوان برای جمشید شاه ساخته بودند و هرجای جهان را نشان میداد.
مانند نماجام

~مزدک
1.0
Tizhuši n. تیزه‌وشی: ذکاوت smartness Scharfsinn - Dehxodâ ذکاوت ≈ smartness/Scharfsinn تیزهوشی/ ذکی= تیزهوش: رنگی از تندا در پی بردن و داده‌پردازی (سرعت انتقال) دارد.

~Mazdak
0.0
Nežuhestan -> nežuh k. نژوهستن: استخبار کردن to gather intelligence - -   تنها با شنیدن/شنود نمیشه کار کرد٬ دیدن پنهانی هم درینکار اندرست.
بجای پژوهش میشه از کاوش سود جست:
نهان‌کافتن--> نهان‌کاو-> نهانکاوش
میتوان از پیشوند نِـِ که در نهان و نشیب و .. داریم و چم پایین و «زیرزیرکی» میدهد بجای نهان سود جسته و بگوییم:
نیژوهش
بجای پد ژوستن٬ نی ژوستن
ژوستن≈جُستن
ژوهش= جویش

~Mazdak
1.0